جدول جو
جدول جو

معنی پس شاشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

پس شاشیدن
(وُ)
در تداول عوام، تنزل کردن. عقب رفتن. بد شدن پس از نیکوئی: مثل شتر پس میشاشد. روز بروز پس میشاشد
لغت نامه دهخدا
پس شاشیدن
بد شدن پس از نیکویی، بدشدن، تنزل کردن، عقب رفتن: (روز بروز پس میشاشد)
تصویری از پس شاشیدن
تصویر پس شاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پس شاشیدن
بد شدن حال پیش از بهبودی، عقب رفتن، تنزل کردن
تصویری از پس شاشیدن
تصویر پس شاشیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس کشیدن
تصویر پس کشیدن
پس رفتن، به عقب بازگشتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس نشانیدن
تصویر پس نشانیدن
پس نشاندن، به عقب راندن، کسی را پس زدن و دور کردن، سپاهیان دشمن را شکست دادن و دور کردن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ دَ)
رجوع به پس نشاندن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ جَ)
پس پایکی رفتن. بقهقرا رفتن. پس پسکی رفتن. پس رفتن. نکص. نکوص. منکص: احجم عنه، پس پا شد از بیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بعقب بازگشتن. بقهقرا شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس نشانیدن
تصویر پس نشانیدن
لشکر خصم را عقب راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کشیدن
تصویر پس کشیدن
بعقب کشیدن خم کردن سرش را پس کشید، بعقب باز گشتن بقهقرا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پاشدن
تصویر پس پاشدن
پس پسکی رفتن بعقب رفتن، بقهقرا رفتن پس پایگی رفتن نکص نکوص
فرهنگ لغت هوشیار